سارا نفس مامانسارا نفس مامان، تا این لحظه: 11 سال و 9 ماه و 11 روز سن داره

سارا تولد دوباره من

شب سوم قصه گویی قبل خواب

1392/6/12 20:04
نویسنده : مات سارا
630 بازدید
اشتراک گذاری

آه دخترک قشنگم چی بگم از این شبهایی که باهم هستیم...دیگه حالا فهمیدی من چی میخوام فقط یک دخترباهوش بامزه که حرف وبرنامه های مامانش خوب گوش کنه وعمل کنه...دیشب بازهم سنگ تمام گذاشتی واومدی کنارم روتختم خوابیدی وعروسک خرس نارنجی ات بغل کردی ومن این دفعه قصه شنگول منگول وحبه انگور برات تعریف کردم وطبق برنامه خوابت برد ومن هم خوشحالتر از همیشه باخیال راحت خوابیدم واین عادت قشنگ تا توان دارم ادامه میدم...عزیزم با اینکه 13 ماه وچندروز بیشتر نداری وزیاد کلمات بلد نیستی بیگی من خوشحال کردی وممنون که به حرفهام گوش میدی فدات بشم....انشالله همیشه بابرنامه درست پیش بریم...بوس برا دخملیماچ

 

 

 

 

وحالا تصمیم دارم از روی کتاب قصه ها ووبلاگهای قصه گو برات قصه تعریف کنم ویک عالمه دانلود کردم برات...فدات بشم باهوشم ..امیدوارم همیشه باهوش وبادقت وبانظم ومطالعه باشی...انشالله!


پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (4)

مامان پارمیدا
13 شهریور 92 8:53
سلام سارا جونم و مامانی مهربون . ممنون که به وبلاگ دخترم سر زدین . البته باعث افتخاره که با شما دوست باشیم . سارا خوشگلم روتوی لیست دوستان پارمیدا گذاشتم


ممنون که ماروافتخاردونستیدانشالله تاابددوست بمانیم
رضوان مامان رادین
14 شهریور 92 15:37
سارا جونی چه مامان خوب و مهربونی داری...خدا برات حفظش کنه خاله


مرسی گلم...شماهم بهترین مامان دنیاهستین
ساراکوچولو
15 شهریور 92 18:28
http://www.patugh.ir/up/2012/09/sher-dokht.jpg
مامان آرمينا
19 شهریور 92 23:38
آفرين چه خانمي شده گل دختر كه به قصه هاي مامان گوش ميده.
ماماني خيلي كار خوبي رو شروع كردي به اين فكر رسيدم منم واسه آرمينا قصه گفتن رو شروع كنم ولي آرمينا عادت داره شير بخوره و بخوابه نميدونم ميشه يا نه


فقط بایدبگم غیرممکن ،غیرممکن است وتلاش انسان به باورهاش میرسونه...سارا از وقتی درشکم من بود براش قصه وکتاب می خوندم ...