شب سوم قصه گویی قبل خواب
آه دخترک قشنگم چی بگم از این شبهایی که باهم هستیم...دیگه حالا فهمیدی من چی میخوام فقط یک دخترباهوش بامزه که حرف وبرنامه های مامانش خوب گوش کنه وعمل کنه...دیشب بازهم سنگ تمام گذاشتی واومدی کنارم روتختم خوابیدی وعروسک خرس نارنجی ات بغل کردی ومن این دفعه قصه شنگول منگول وحبه انگور برات تعریف کردم وطبق برنامه خوابت برد ومن هم خوشحالتر از همیشه باخیال راحت خوابیدم واین عادت قشنگ تا توان دارم ادامه میدم...عزیزم با اینکه 13 ماه وچندروز بیشتر نداری وزیاد کلمات بلد نیستی بیگی من خوشحال کردی وممنون که به حرفهام گوش میدی فدات بشم....انشالله همیشه بابرنامه درست پیش بریم...بوس برا دخملی
وحالا تصمیم دارم از روی کتاب قصه ها ووبلاگهای قصه گو برات قصه تعریف کنم ویک عالمه دانلود کردم برات...فدات بشم باهوشم ..امیدوارم همیشه باهوش وبادقت وبانظم ومطالعه باشی...انشالله!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی