سارا نفس مامانسارا نفس مامان، تا این لحظه: 11 سال و 8 ماه و 28 روز سن داره

سارا تولد دوباره من

تولد 2سالگي سارا جون من

1393/6/15 23:21
نویسنده : مات سارا
2,159 بازدید
اشتراک گذاری

 

                 

 

روز تولد تو روز نگاه باران

بر شوره زار تشنه بر این دل بیابان

روز تولد تو گویی پر از خیال است

یاس و کبوتر و باد در حیرت تو خواب است

روز تولد تو و گرچه نه یم کنار تو

مبارک ای عزیز جان تولد و بهار تو

در این دیار نازنین، که یاسمن شکفته است

شکفته باد نرگس جمال نوربار تو .

 

خوشبختی من در بودن باتو است و روز تولد تو تقدیر خوشبختی من است

تو آمدی و عمیق ترین نگاه را از میان چشمان دریایی ات به وصال قلبم نشاندی

زیباترین گلهای دنیا تقدیم به تو ، بهترین عشق دنیا

تولدت مبارک

 

سلام به دوست جوني هاي گل خودم

بلخره سارا جون من رفت سن قشنگ وشيرين وپرماجراي 2 سالگي ....ازكجا بگم از چي بگم ....والا توي اين مدت كه نبودم واينقدر مطالب زياده تو مغذم نميدونم از كجا شروع كنم واز چي اول بنويسم....

ولي فعلا اتفاق مهم اين هست كه يك گزارش كوچولو از تولد 2سالگي ساراجون بنويسم وعكس بزارم....

امسال توروز تولدت يعني تاريخ 5مرداد1391 مترادف با 9مرداد1393 همه خانواده دور هم جمع شديم ويك جشن كوچيك گرفتيم چون اولا بابايي وقت نداشت پيش مابمونه بخاطر محل كارش كه توي يك شهر ديگه اس الان ومراسم حلقه كنان دخترعموسعديه كه دقيق يك ساعت بعد لحظه تولد تو بود وچون تو راس ساعت 4 و25 دقيقه عصر به دنيا اومدي همون لحظه شمع ات فوت كردي ....اون هم چند بار پشت سرهم مسخواستي اين كار بكني ومنم همش برات شمع روشن ميكردم....

البته واسه تولد امثال ات كلي نقشه داشتم وميخواستم تم ماهي بزارم برات وهمه خونه دريايي كنم چون عاشق ماهي هستي وهمش تونقاشي هات ميگي مامان ماهي ميكشم وغذاي ماهي دوست داري ومدام همش ميگي ماهي ماهي....اصلا عشق ماهي هستي.....اما نشد بخاطر عدم حضوربابا ومراسم هايي كه هم زمان شدن...

اما عاشق تولد بي سروصدات شدم...هم توش كلي خنده بود وهم كلي شادي....وهمه خانواده دورهم خوش گذرونديم واز همه مهمتر اسراف كاري هم كمتر داشتيم ....خلاصه از طرف من وبابايي هزاران هزاران مرتبه تبريك بخاطر تولدت ودرنهايت ورودت به زندگي ما چون دنيا كه نه همه نفس وعشق ما براي ادامه زندگي هستي....با تمام وجود دوستت داريم وهرگز روز تولد قشنگ ات كه بزرگترين صحنه از زندگيمون بود را فراموش نميكنيم ،من وبابايي به داشتنت فخرميفروشيم وبا دلي پراميدوآرزوهاي خوب قشنگ برايت  روزگارمون ميگذرونيم....تا ابد دوستت داريم ومنتظر بزرگ شدنت دركنارهمديگر هستيم....

يك دعا:خداوندا خانواده سه نفره ما وهمه خانواده هارو كه تاز طعم بچه دارشدن ميچشن واونهايي كه منتظر يك بچه ناز توزندگيشون هستن خدايا زودتر دعاشون مستجاب كن ومارا وهمه خانواده هارا حفظ بفرما...آمين

 

             

اين هم كيك تولدت ات كه خودم درست كردم....ميدونم زياد جالب نشدغمگین

 

عاشق نگاهاتممحبت

 

واز همه جالبتر عاشق اين عكس ات شدم كه تو چشماي من زل زده بودي نميدونم واسه چي وبه چي فكر ميكردي اون لحظه نفسممحبت

وعكس ما سه نفربوس

 

 

 

واينجا كلي بخاطر فوت شمع ات ذوق كردي ويك دوسه بار اضافه برات روشنش كردم تا فوت كنيجشن

وباهم كيك ات بريديم...جشن

واينجا ديگه نگو كه چقدر به اصطلاح كلاس ميذاشتي ونميذاشتي تا من وبابايي بوس ات كنيم چون دخملي از بوس كردن روي لوپاش اصلا خوشش نمياد وخيلي كم به مااجازه ميديم بوس اش كنيم وبقيه رو اصلا نزديك نميذارهسکوت

و يك خبر خوش بعد اين همه مدت دوري از اينترنت ومشكلات فني سيم هاي مخابرات محله ما بلخره امروز آقاي تعميركار مخابراتي اومد كل مشكل حل كرد وبعد تازه فهميدم كل سيم ها تا ته اتصال به مودم همه اتصالي داشته وسوخته بودن وتعويضش كرد ومنم سريع بعد ازظهرش رفتم پي كارهاي اشتراكي مودم وخلاصه اين اينترنت خوشگل قشنگ ودوباره راه اندازي كردم تا درخدمت همه باشيم من وسارا جون.

 

بگذريم ...منم بلخره درسم تموم شدوبعد كلي مكافات ودرس خوندن مدرك مهندسي كامپيوتر گرفتم ولي دلم واسه درس خوندن واقعا تنگ ميشه بخاطر همين تصميم دارم براي كارشناسي ارشد امتحان بدم وادامه تحصيل دوباره...اما اين ايام دارم باكمال ميل به استراحت ومطالعه وكلي خوش وبش باسارابه سرميكنم....وميخوام در مدتي كه بيكارم كه البته ميلي هم به كار ندارم ميخوام روزهايي كه در كنار سارا نبودم جبران كنم ،خلاصه باز هم بگذريم....

 

بايد يك گزارش از رشد وكمال سارا جون بنويسم:

گزارش اول:

سارا جون بلخره حدود 2 هفته ميشه شيشه شير ودر كل شير خوردن كنارگذاشت مخصوصا با مطرح شدن روغن پالم توي شيرپاستوريزه ،هرچندان سخت بود براش ولي حالا راحت شد.

گزارش دوم:

سارا جون حالا به 3 زبان بلوچي،عربي،فارسي وكم وبيش انگليسي تقريبا تسلط وگرايش شديد داره ....خيلي ها مخالفن اما چكار ميشه كرد چون فرهنگ خانوادگي ما فعلاايجاب كرده سارا به هرزباني قر روقاطي صحبت كنه.....اما خداييش سارا زياد دل ودماغ فارسي صحبت كردن نداره  وترجيح ميده به عربي وانگليسي جواب بده ولي كمتر فارسي صحبت كنه...اما من دوست دارم كلا فارسي ياد بگيره بخاطر اينكه اينجا توي ايران زندگي ميكنه وقراره بره مهد ايراني ومدرسه ايراني....اما يك جايي هم خوشحالم اينجوري زبان آموزيش ميبره بالا وكاري كه خانواده هاي اينجا براي بچه هاشون طي سالهاي زياد انجام ميدن سارا داره باپشت كار وتلاش اهالي خونه وامكانات از سن خيلي كم ياد ميگيره .....خدايا بازهم شكرت...فقط مونده زبان هندي خندونکكه فعلا اصلا نميخوام چيزي ازش بفهمه كه توي اين خونه خيلي هاهندييييييييييي  بلدن صحبت كنن وشروع كنه به هندي صحبت كردنغمگیندلخور.....خلاصه اين گزارش كاملا واقعي هست براي دوستاني كه شايد متعجب بشن اين همه گردش زبان در خانواده بلوچستاني چطور ممكنه....درآينده توضيح خواهم داد .عینک

گزازش سوم:

طبق جدول برنامه ريزي من براي سارا،ساراجون هرروز ساعاتي را به نقاشي وساعاتي به ديدن فيلم هاي آموزشي وساعاتي را به بازي وساعاتي به ديدن برنامه كودك هاي چندزبانه وساعات آخر شب به قصه خواني وكتابخواني مشغوله ...

البته هفته دوسه بار به پارك هم ميريم واسه تفريح وسرگرمي وبخاطر گرماي هواي شهرمون كمتر بيرون ميمونيم يعني حدود يك ونيم ساعت...

گاهي هم ميريم بيرون شهر توي باغ خانوادگيمون وكلي سارا با حيوانات اهلي مثل گاو گوسفند واردك والاغها كه به قول خودش اسبها بازي ميكنه وميره كنار استخر به ماهي ها غذا ميده واردك ها رو دنبال ميكنه با گاوها صداي ما ما ما ما ميكنه وعاشق پياده روي هست وكلي پياده روي ميكنه.

 

گزارش چهارم:

از وضعيت ظاهري سارا بگم عاشق خوشتيپ كردن مثل بقيه دختربچه ها وبزرگترين وسيله خوشتيپ كردن اش كيف وكفش هاي خوشگل اش هست...اصلا محاله بخوايم بريم جايي تا بخوايم آماده بشيم نگه مامان كيفم....عاشق لباسهاي اسپرت ولباسهاي مجلسي هستي وكمترلباس سنتي بلوچي ميپوشي اما اشكال نداره هنوز واسه پوشيدن لباس سنتي كوچيكي.....اوه راستي عينك آفتابي واستفاده از كرم ضد آفتاب مخصوص كودكان جاي خود رادارد كه هميشه توي كيفت بايد به همراه يك دستمال حوله اي  باشه......

يك عالمه هم پنس وگيره وكش مو داري وهميشه دوست داري به سرت بزنم.

البته اين صفات همه دختران ناز وگل توي كل دنياست...همين چيزهاست داشتن يك دختر توزندگي هرآدمي شيرين وزيبا ميكنه..

 

گزارش پنجم :

فعلا در حال ترك تدريجي پستونك ات هستي كه بدونش دوقدم برنميداري ولي شكرخدا ا روزي كه بادندونهاي قشنگ ومرواريديت كلا سر پستونكت كندي وبدبختش كردي كمتر تودهنت ميزاري....اميدوارم همچنان كم كم بندازيش دور ودلت سيربشه ازش چون در اين ماه اين دومين پستونكي هست كه اين بلا سرش آوردي...

 

گزارش ششم:

چي بگم از دختر ناز دوست داشتني ام سارا جون من ...الان دقيق يك چند ماهي ميشه سارا دنددونهاي نازش خودش مسواك ميزنه ومسواك انگشتي اش كه من براش ميزدم انداختيمش دور...وروزي دو نوبت صبح وقبل خواب شب مسواك ات ميزني وعلاقه شديد ي به اين كار داري....فدات بشم.

 

گزارش هفتم:

عشق موبايل وتبلت وكامپيوتري واكثربازي ها وبرنامه هاي موبايلهاي اندرويد بلدي ....البته از اين وسايل خيلي دورت ميكنم چون وحشتانك عصبي ميشي.

 

گزارش هشتم:

اين قسمت مال كارهايي كه در دست اجرا داري وداري براشون تلاش ميكني....

اول اينكه هنوز پوشك ات ميكنم وفكرميكنم چيز طبيعي هست توي اين سن ....اما گه گهداري توي دستشويي كارت راحت انجام ميدي .

دوم اينكه داري تلاش ميكني دوچرخه سواري ياد بگيري اما واقعا سخته برات ولي همين كه تلاش ميكني خوشحالم ومطمعنم درآينده نه چندان دور ميتوني ...حتما ميتوني.

سوم اينكه به حروف واعدادعلاقه نشون ميدي وخيلي به نوشته هاي كتاب داستان هات علاقه داري وهرشب  قصه قبل خواب ميخونيم باهم وروزها كتاب شعر ميخونيم البته تو رده سني خودت...واين شروع خوبي هست براي يادگيري حروف واعداد به صورت بصري ونوشتاري.....

چهارم اينكه دارم روي ورزش مورد علاقه ات فكرميكنم وچون بعد ازظهرها توي پيست دوميداني همراه من هم زياد پياده روي ميكني وميدوي فكرميكنم شروع خوبي براي آمادگي جسماني وشروع يك ورزش خوب مثل ‍‍‍زيمناستيك يا دو باشه .

راستي عاشق بسكتبال هم هستي ويك طور بسكتبال خانگي هم تو اتاقت نصب كردم هم قد خودت وگاهي اوقات توش توپ ميندازيم وباهم بازي ميكنيم وكلي ازافتادن ونيافتادن  توپت توي تور ذوق ميكني وبالا وپايين ميپري.وبلخره آب بازي هم دوست داري .

 

خلاصه بايد بگم نه تنها سارا بلكه در مدت اين دو سال كه مادر شدم وبه وبلاگهاي مختلف كه مخصوص خاطرات كودكان  هستن سرزدم ديدم كه اكثربچه ها هرجاي دنيااين فعاليتها وپيشرفتهارو توي اين مرتبه از زندگيشون دارن واين نشانه اين هست كه كودك من سالم وهوشياره وخداوند را هزاران هزاران مرتبه شكرت.

 

فعلا دوستان...

 

 

پسندها (1)

نظرات (3)

فاطمه & فائزه
17 شهریور 93 20:05
سلام نااااااااازی خدا حفظش کنه به وبلاگ داداشی ما امین جون سربزنید خوشحال مییشیم اگه با تبادل لینک مافقید خبرم کنید نظر فراموش نشع لطفا
مات سارا
پاسخ
حتما گلم...ممنون
نوژا و وحیده
18 شهریور 93 1:04
سلام عزیزمم ... تا به حال دوستی از جنوب نداشتم ... و خوشحالم که با فرهنگ و رسومات شما هم توسط وبلاگ سارا جونم کم و بیش اشنا بشم ....جالب بود اینکه به ند زبان صحبت میکنید .... از همه مهمتر تولد دردونه نازت مبارک
مات سارا
پاسخ
مرسي گلم ...منم خوشحالم از فرهنگ مردم ما خوشت اومده...منم نهايت سعي ام ميكنم از رسومات مختلف اينجا بگم...
مامان پارمیدا
19 شهریور 93 10:03
تولد سارا جونم مبارک باشه . انشالله همیشه سلامت و شاد باشه و زیر سایه مامان و بابای مهربونش بزرگ بشه . چه عروسکی شده با لباس و تور و کفش قرمز . ببوسیدش از طرف من فارغ التحصیلی تون هم مبارک باشه . فعلا از اینکه درس ندارین لذت ببرین و خوش باشین من که تنم داره میلرزه دوباره ترم جدید داره شروع میشه
مات سارا
پاسخ
مرسي دوست خوبم....