سارا نفس مامانسارا نفس مامان، تا این لحظه: 11 سال و 8 ماه و 26 روز سن داره

سارا تولد دوباره من

بیوگرافی نی نی من به همراه جدول وضعیت بارداری

1391/5/4 4:47
نویسنده : مات سارا
2,338 بازدید
اشتراک گذاری

بیوگرافی نی نی من به همراه جدول وضعیت بارداری :قلب

 

وضعیت ویار.................................

دو ماه اول خوب...از ماه دوم تا ششم خیلی حالم بد بود ...

 

 

غذاهای مورد علاقه.....................

فقط ماست...سوپ ...چای شیرین با نان...گوشت... اکثر میوه های شیرین مثل موز...وهرنوع غذای شیرین

 

 

غذاهای که دلم نمیخواست...........

برنج تا دوماه...گوشت مرغ ...پرتغال ...وهرچی خوراکی وغذای ترش

 

 

زیرزبونی ها.................................

فقط وفقط انواع واقسام شکلات...که هر پنج یا ده دقیقه زیرزبونم میگذاشتم...

 

 

وزن............................................

به غیر از وزن نی نی که هرماه به اون اضافه می شد هیچ اضافه وزنی نداشتم...درنه ماهگی 84 کیلو بودم که وزن عادی ام 73 تا 75 بود.

 

 

بوها............................................

بوی غذای در حال آماده شدن یا به اصطلاح دم کشیده بدجوراذیتم می کرد.

 

 

طبیعت........................................

عاشق دریا وآب ودرختان سبزبلند...

 

 

سرگرمی ها...............................

نقاشی-سریال ایزل-اینترنت-بازی کامپیوتری butterfly-رفتن به طبیعت-درس ودانشگاه

 

 

ورزش.......................................

 

 

 

 

 

بیماری ها..................................

 

 

 

 

 

وضعیت حرکت بچه..................................

 

 

 

 

 

وضعیت برآمدگی شکم...........................

پیاده روی تا 6 ماهگی وبعداش دکتر به خاطر مشکلی که داشتم ممنوع کرد.

 

 

 

 

مشکل معده مخصوصا ترش معده...دندون درد از چهارماه آخر تقریبا همه دندانها...خارش پوست دست واغلب حساسیت پوستی...هرصبح خون دماغ میشدم که خانم دکتر گفت عادیه...تب شدید که هفته کامل در هفت ماهگی ات طول کشید...

 

 

خوب ملایم بود اما از هفت ماه تا نه ماه کمتر وآرومتر شد که انگار این هم طیعی بود چون بعضی بچه ها این مدلی هستن...طبق گفته دکترم

 

 

 

زیاد بزرگ نبود حتی اگر کسی نمیدونست باورش نمیشد من بچه دارم ...ولی تو نه ماه خیلی بزرگ شد یکدفه مثل هندوانه

 

                                                  

 

 

قلببیوگرافی نی نی از ماه های اول تا نه ماهگی:

 

 

15/شعبان/88            

تاریخ ازدواج مامان وبابا

 

 

 

31/9/90          

اولین تست وآزمایش بارداری دادم که مشخص شد تو پابه دنیا    

 

 

 

1/12/90

روزی که برای اولین بار پرونده مراقبت مادر وکودک در مرکزبهداشت شماره 5شهرمون بستم"شماره پرونده ات بلاک83 شماره 175"

 

 

 

1/12/90 

اولین سونوگرافی ات انجام دادم که هنوز جنسیتت مشخص نبودوهمچنین اولین آزمایشهای نیمه اول بارداری انجام شد که وضعیت هردومون نرمال بود.

 

 

2/12/90

اولین باری که تکون خوردی خیلی برام جالب بود مثل اینکه یک گوشی تلفن که روی ویبره باشه قورت دادم...البته شاید قبلا هم تکون خورده بودی ولی من چون دفعه اولم بود نمی دونستم ...

 

 

 

10/12/90

دومین مراجعه به مرکز بهداشت برای  چکاب مثل "فشارخون-ضربان قلب-وزن وغیره"انجام دادم.

 

 

 

26/12/90

دراین تاریخ تکان خوردن های تو کاملاجدی بودیعنی هرروز وهرچندساعت یکباربا تکان هایت حضورخودت به من اعلام میکردی...

 

 

25/2/91

سومین چکاب تومرکزبهداشت انجام دادم"وضعیت هردومون نرمال بود"

 

 

 

25/2/91

اولین باری که صدای قلب کوپولیت راشنیدم وبه محض شنیدن بسم الله گفتم روی اون ضربان قلب نازت...خیلی ذوق زده شدم البته بعد ازاون رفتم آمپول رگام که کمی مشکل کم خونی داشتی زدم...

 

 

17/3/91

دومین سونوگرافی ات انجام دادم که هم سالم بودی شکرخدا وهم جنسیتت مشخص شد که معلوم شد دختری ...

 

 

28/3/91

چهارمین چکاب تومرکزبهداشت انجام دادم"وضعیت هردومون نرمال بود" .

 

 

16/4/91

پنجمین چکاب تومرکزبهداشت انجام دادم"وضعیت هردومون نرمال بود" وآزمایشهای نیمه دوم بارداری انجام دادم.

 

 

19/4/91

ششمین چکاپ بارداری انجان دادم که مشکل کم خونی دوباره شروع شده بود ویک وضعیت خطر بود هم برای تو وهم برای من...

 

 

22/4/91

اولین باری که اسمت انتخاب کردیم...حدود ساعت یازده شب من وبابایی سه بارقرعه کشی کردیم وبین  اسم های منتخب"گلسا وسارا" دوبار سارا اومد تودستمون ویک بار هم گلسا ویک بار هم افتخاری یک قرعه انجام دادیم که باز هم سارا دراومد...

 

 

 

19/4 الی 28/4

دوره درمان فوری رفع کم خونی داشتم به همراه رژیم غذایی

 

 

29/4/91

جواب آزمایش های کم خونی بخاطر مصرف منظم دارو ورژیم غذایی به حد نرمال رسید وخدارو هزاران مرتبه شکر کردم...

 

 

 

29/4/91

برای دومین بار صدای قلب کوچولوت که از سمت چپ می اومد شنیدم وبازهم بسم الله گفتم به محض شنیدن صدای قلب نازنینت...واقعا شنیدن صدای ضربان قلب کوچکت تسکین بخش زندگی ام است...

                                                                                                            

3/5/91

هفتمین چکاب تومرکزبهداشت انجام دادم"وضعیت هردومون نرمال بود" وفقط بیشتر تاکید داشتن بخاطرکم خونی مواظب تغذیه ومصرف داروم باشن...بعد باگوشی صدای قلبت شنیدن..

 

4/5/91

سومین وآخرین سونوگرافی ات انجام دادم...هم سالم بودی وهم ضربان قلبت خوب بود ورشد خوبی داشتی...درضمن دکتر ایندفعه مطمعن بود واقعا دختری..

                                     

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)