آخرين جشن تولد قبل مادرشدنم
به نام خدا
اين تولد درست اوايل ورودبه نه ماهگي ات در درونم گرفته شد...ديگه چيزي به بدنيا آمدنت باقي نمونده ومن براي هميشه با دنياي قبل مادرشدنم خودم بايد خداحافظي كنم وباورود تو به زندگيم خودم براي يك زندگي جديد آماده كنم...زندگي كه هرگز تجربه اش نكردم...دوستت دارم سارا جانم...
كيك به شكل سيب قرمز گرفتيم تا نماد جواني وسلامتي باشد...دستت بابا افشين هم بخاطر تدارك اين مراسم درد نكنه...
البته مهونهاي عزيز كه دوستاي گلم كه حدود 6نفربودن (معصومه جان.فرشته جان.شيرين جان.پريساجان.فرزانه جان.افسانه جان)...دستتون درد نكنه!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی