10 mounts members

بسم الله الرحمن الرحیم

سلام ....بعداز بازگشت طولانی وغیرقابل برنامه ریزی ...بلخره بعد دوماه برگشتیم به وبلاگ قشنگمون...آخ چقدر برای من و.سارا جون طی این مدت طاقت فرساودوری از وبلاگ سخت گذاشت البته مقصر باز هم منم با برنامه های کاری ودرسی ام...ازت معذرت میخوام سارا جون قشنگم فدات بشم مامانی...

گزارشات :سارا طی این مدت فقط یاد گرفته بگه:

١-گوگه گوگه گوگه ....(که من وبقیه اصلا نمیدونیم یعنی چی).

٢-گیدیگو گیدی گو...(این یکی که هیچ بنی بشری نمیفهمه).

٣-بای ...(یعنی خداحافظ واتفاقا هم زمان دست تکون میدی).

٤-دایی دایی داییی...(یعنی همون دکی دکی خودمون).

٥-تا تا پاتا....(وقتی کمکت میکنم قدم بزنی بامن میگی تاتاپاتا).

٦-وقتی من میگم یک دو ویه وقتی به سه میرسم میگی ده یعنی همون سه حتما.

٧-کاکا...(به دایی ابراهیم وداییی سعید میگی)

٨-ماما وبابا که قشنگ یادگرفتی

خلاصه مامانکم کلی چیز یاد گرفتی که به موقع عکسشون میزارم تو وب ...

شاهکارها:

دخملی نازم تازه یاد گرفتی که روی پای خودت محکم وبدون کمک من وبقیه بایستی وفدای اون خنده هات بشم وقتی وایمایستی به خاطر موفقیتت...عاشقتم...وگاهی سعی میکنی همزمان پاپابزنی.ویاد گرفتی خودت به جایی نگه داری وبلند بشی.

تنبلی ها:

اصلا به خودت با اینکه همه هم وسن وسالهات توفامیل دارن سینه خیز میرن ودندوند درآوردن به سینه خیز نمیدی ...البته خوشحالم چون عوضش مستقیما داری تلاش برای راه رفتن میکنی...اصلا از غلط زدن زیاد خوشت نمیاد وغلط که میزنی گریه میکنی تا بلندت کنم...

اما دکتر حیدری عزیز بهت شربت کلسیم داده که یازده ماهت تموم شد بخوریش وهم زود راه بری وهم دندون دربیاری...اما من اصلا عجله ندارم...

بزرگترین هنر نمایی:

خوب اینجا دیگه از بس دخترگلم دیدی که من با ماژیک روی تخته وایتبردم مینویسم وکنارم بودی وحالا فهمیدی که نوشتن یعنی چی وبه محض دیدن ماژیک ووایتبرد سریع شروع به خط خطی کردن اش میکنی  وجدیدا قلم ودفتر هم رو فهمیدی یعنی چی وروی دفتر هم این کارو میکنی...وحتی تخته رو با دستمال کاغذی پاک میکنی...

واین هم اولین دست نوشته دخترم در طول عمرش...

راستی برای بچه های جونب ایران چه بوشهری ها وچه سیستان وبلوچستانی ها یادتون نره دعا کنید تا از خطرات زلزله درامان باشن وهیچگاه اتفاق بدی نیافته چون هنوز زمین بعضی روزها وشبها آروم میلرزه...

التماس دعا...