سارادوزبانه من....
به نام خدا..
سلام دوستان...
اين روزها هوا همش بوي بارون ميده وهرچندان بارون پيش ماكم ميباره...اما بازهم خداروشكر....
الان دقيق يك هفته از كلاسهاي آموزشي سارا با يك برنامه دقيق از طرف مدير واتساپ كودكان دوزبانه شروع شده وساراهم دقيق بابرنامه داره پيش ميره واسم حيوانات اهلي واعضاي بدن وبرخي از جملات كوتاه خوب يادگرفته وهمش باخودش مرورميكنه...خوشحالم كه مربي دخترم خودم هستم وميدونم چكاركنم...ميدونم هدفم چيه...ميدونم از زندگي دخترك نازنينم چي ميخوام....وازخداوند مهربانم فقط همين ميخوام بهم قوت بده وتوي اين راه ياريم كنه تا بتونم دخترم اونجور كه صلاح است تربيت كنم وهيچ وقت وقتش هدرنره وباهمكاري هم بتونيم ازش يك انسان با استعداد وباتلاش وهمت بسازم ....ان شالله واين دعا درحق همه مادران اين سرزمين ميكنم....
وازخدايم بابت همه چيزممنونم...شكرت خدايم
راستي اين متنم از يكي از وبلاگها ديدم...خيلي به دلم نشست:
اگر فرصت داشتم فرزندم رادوباره بزرگ كنم به جاى اين كه دائماً انگشت اشارهام را به سوى او بگيرم آن را در رنگ فرو مىبردم و همراه با او نقاشى مىكردم به جاى اين كه دائم كارهايش را تصحيح كنم با او ارتباط برقرار مىكردم به جاى اين كه دائم به ساعت نگاه كنم به او نگاه مىكردم سعى مىكردم كمتر بدانم و بيشتر توجه كنم بيشتر با او دوچرخهسوارى مىكردم و بادبادكهاى بيشترى را همراه با او به هوا مىفرستادم از جدى بازى كردن دست بر مىداشتم و جداً بازى مىكردم در چمنزارهاى بيشترى مىدويدم و به ستارگان بيشترى خيره مى شدم بيشتر بغلش مىكردم و كمتر سقلمهاش مىزدم به جاى اين كه به او سخت بگيرم سخت تأييدش مىكردم اول اعتماد به نفساش را مىساختم و بعد خانهاش را كمتر درباره عشق به قدرت با او حرف مىزدم و بيشتر درباره قدرت عشق