سارا نفس مامانسارا نفس مامان، تا این لحظه: 11 سال و 8 ماه و 29 روز سن داره

سارا تولد دوباره من

دخملی بلخره به سرسفره خونه اش راه پیداکرد.

1391/11/26 21:25
نویسنده : مات سارا
1,309 بازدید
اشتراک گذاری

سلام. دخترکم ودوستای خوب نی نی وبلاگیمون....

اول ازهمه روز ولنتاین رو به همه تبریک میگم...

امسال اولین سالی هست که والنتاین با دخترگلمون میگذرونم ومن وهمسرم تصمیم گرفتیم هدیه والنتاین امسال به همدیگر چیزمادی نباشه.....ما به هم دیگه ساراجون تنهافرزندمون به هم هدیه دادیم...امیدوارم خداوند این هدیه باارزش تا ابد برای ما صحیح وسالم حفظ کنه ...اهی من فداش بشم...انشالله عروس شدنش رو ببینیم....آمین.

 

 

وبلخره رسیدیم به اخبار جدید دخملییییییی:

خلاصه بگم براتون از گلم ...دخترم حالا میتونه راحت سرسفره با ما بشینه وغذابخوره...واز لیوان بلد شده آب بخوره البته من خودم میزارم دهنش ...ومیدونه غذا چیه ووقتی ببینه کمی دادمیزنه ویعنی میگه منم میخوام...

راستی چند تا حرف کوچولو هم یاد گرفته فداش بشم:

1-بابا:یعنی من وپدرش ومامان بزرگ ...اصلا به همه میگه بابا..

2-غاغا:معلوم نیست یعنی چی ولی وقتی دای اش ببینه ودایی اش یادش بندازه اون موقع اگر شارژباشه میگه..

3-ای ای ای :هرچیزجدیدی مثل اسباب بازی ببینه میگه.

وقتی هم باخودش بازی کنه بیشتر پور میکنه وپاهاش میکشه نزدیک صورتش...جالبتر اینکه وقتی رو بالشش باشه سرش اونقدر بالا میگیره آدم یک لحضه فکر میکنه انگار میخواد جدی جدی بلند بشه از سرجاش.........

خلاصه دخترم برای خودت داری خانمی میشی که من همیشه دوست داشتم وعاشق دیدن شعرهای ویدیویی بچگونه بخصوص شعر خانواده ولالایی جنگل هستی...

این روزها باهات بیشتر فارسی حرف میزنم وانگلیسی هم باهم صحبت میکنیم وتو هم فقط نگاه میکنی ومیخندی ومن مطمعنم که حتما میفهمیییی.

راستی گاهی که همه اهالی خونه سکوت کردن تو یکهو همچنان جیغ میکشی که من وهمه میترسن که چت شده ونگو که میخوای بازی کنب کلک مثل الان که با مامانی فاطمه تو آشپزخونه دادزدی ومن ترسیدم به همراه بابابزرگیییی.

عاشق بازی کردن با بچه های کوچیکی وتا میبینیشون کلی میخندییی ودوق میکنی...واین هم چندتا عکس از اولین غذا خوردنت واولین قاشق وظرف غذاخوریت....فدات بشم

عاشق حریره بادام شدی وبیسکویت مادر...

وابتکار جدیدت گل قشنگم الان یک هفته میشه که یاد گرفتی پستونک انت رو خودت با تلاش خودت بکنی تودهنت ...اینم عکسهاش...

و

دیگه درآخربگم بلدشدی روتشک ات غلت بزنی وخودت به هرکی دوست داری برسونی ودوتا لغت بهش بزنییییییالهی فدای اون فضولی هات بشم...تا اینجا داشته باش تا درآینده دوباره بنویسم برات...بای

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (8)

هیراد و عمه لیلاش
27 بهمن 91 0:00
سلام ، هیراد جون توی مسابقه شرکت کرده لطفا به وبلاگش بیایید و کمکش کنیدارزومند ارزوهای شما
معصوم/مامان جان جان فاطمه
27 بهمن 91 21:39
دیگه سارا جون خانومی شده برای خودش یه بوس خوشجل برای سارا خانومی
معصوم/مامان جان جان فاطمه
2 اسفند 91 23:38
مامانی وب دخملی رو زودی اپ کن
مامان الیناجونی
4 اسفند 91 19:50
سلام ماشاا... چه دخمل نازیییییییی نوش جونت عزززززیزم انشاا... همین طوری خوب غذا خور شی و مامانی از این بابت دغدغه ایی نداشته باشه
محمدحسین سپهرم
10 اسفند 91 11:01
سلام سارا جون خوبی؟
محمدحسین سپهرم
10 اسفند 91 12:55
سارا جان
مهتاب (مامان خانمی)
11 اسفند 91 12:30
وای سارا کوچلو چقدر نازه شده به به چه گل دختری شده مامانی شرمنده دیر اومدم اما حال کردم سارا نشسته دیدم
مامان راحیل
18 اسفند 91 12:57
ماشاالله سارا جون دیگه خانومی شده برای خودش از طرف من یه بوس گنده بکن